سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گدا فرستاده خداست ، کسى که او را محروم دارد خدا را محروم داشته ، و آن که بدو بخشد خدا را سپاس و حرمت گذاشته . [نهج البلاغه]
وفا ابو نصر
نماز با مشروبی به نام عشق (مذهبی _ مستند)
  • نویسنده : وفا ابو نصر:: 85/10/18:: 12:29 عصر
  • نماز زیباتر از آن است که من و تو می پنداریم. نماز یعنی مرگ بر روی سجاده! نماز یعنی دل سپردن به معشوق محمد (خدا)! نماز یعنی انتظار و انتظار. نماز یعنی اشک چشم و غربت شبهای من!

    انتظار، مفاهیم متعدد و در عین حال معانی بیشماری می تواند داشته باشد.

    انتظار من هم زیباست. انتظاری که خدایش عالم است. در بسته ای به نام شفا که امید به گشودنش دارم. ولی به راستی چه زمان باز خواهد شد؟

    وقتی خود را در بن بست مصائب یافتم، بدان موقع که از خلق خدا نا امید گشتم، به آن هنگامی که زندگی را چیزی جز هیچی و پوچی نیافتم، نماز را به عنوان درمانی بر دردهایم دیدم.

    هر کاری، زمانی خوب و دلچسب است که بر دل نشیند.

    پس دل سوخته ام، نماز را به بهترین وجه ممکنه ئ آن در طول عمرم اقامه کرد.

    آری! این بار دلم نماز خواند، نه جسم فانی و خاکی ام.

    گریه زیباست؛ زیبا تر از بال فرشتگان. زیبا تر از صفحات آسمان و زیباتر از آنچه در ظاهر است!

    پس با دلی سوخته، چشمانی پر از اشک و دستانی محتاج به دعا، نماز گزاردم.

    این بار نمازم را از ته دل خواندم.

    وقتی نام محمد بر لبانم جاری می گشت، اندامم به لرزه می افتاد.

    برای اولین بار بود که در عمر کثیف خود، با ذکر (( ... و قنا عذاب النار )) ترس را چشیدم!

    چنان صلاه ظهر و بعد از ظهری خواندم، که تا یک عمر  سیراب گشتم.

    تازه فهمیدم که عشق، یعنی چه!

    اما چگونه؟ چرا این مرتبه نمازم را عاشقنه خواندم؟ دلیلش چه بود؟

    جوابش ساده و روشن است....

    دلی پر سوگ، جسمی خسته از روزگار و برای اولین بار، چندین و چند آهنگ غمناک و ماتم زده...

    شاید با آهنگ نماز خواندن حرام باشد، شاید با چند ترانه ئ سیه پوش اقامه ئ صلاه بی معنا باشد، شاید بر خلق خدا خوش نیاید، شاید و شاید و هزاران شاید دیگر...

    ولی کلمه ئ پر معنای عشق، حرام را به زندگی تبدیل می کند!!!

    بدین دفعه با عشق نماز خواندم. با عشق گریستم. و با عشق از خدا طلب شفا نمودم!

     

    زندگی زیباست اما اگر...

    -----------------------------------------------

    تمامی این نوشته ها از افکار این بنده حقیر بوده است و هیچ گونه رو نوشتی نشده است.لذا کپی برداری از آن بدون کسب اجازه از مدیریت ((چشمان خیس)) دارای پیگرد و برخورد قانونی خواهد بود.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 23882
    بازدید امروز : 78
    بازدید دیروز : 4
    ............. بایگانی.............
    بهار 1386
    زمستان 1385
    پاییز 1385

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    وفا ابو نصر
    وفا ابو نصر
    من وفا ابونصر از لبنان(مقیم ایران) 20 ساله حدود 4 سال است که در ایران زندگی میکنم مادرم ایرانی و پدرم اهل لبنان(روستای قانا) ما یک خانواده 5 نفره هستیم پدرم،مادرم،من و فاطمه(خواهرم) و حسین(برادرم) پدرم استاد دانشگاه ، مادرم معلم،خواهرم دانشجو و برادرم حسین شهید شده در همین جنگ اخیر رژیم صهیونیستی و لبنان او یکی از مبارزان جنبش حزب الله بود، من هم که آخرین فرزند خانواده هستم دانشجوی رشته پزشکی هستم.

    .......... لوگوی خودم ........
    وفا ابو نصر
    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........